به لحظه ها نباید اعتماد کرد

زندگى خیلى چیز پیچیده اى هیچ وقت درکش نکردم 

اتفاق هاى توش خیلى زود تغییر میکنه 

خیلى زود همه چیز عوض میشه 

خیلى زود از خیلى ها متنفر میشى و خیلى زود کسایى رو که همین دو ثانیه پیش ازشون متنفر بودى رو عاشقشون میشى 

یه اتفاق خیلى کوچیک میتونه کله زندگیت رو تغییر بده یعنى بعضى از این اتفاقاى به ظاهر کوچیک اونقدر توانایى دارند که حتى اگه دوهزار سالم رو یه روال زندگى کرده باشى هم اون روال رو به طرز وحشتناکى تغییر بدن 

چرا اینقدر زندگى مزخرف 

چرا یه ادمى رو که اینقدر بهت بد معرفى کرده یهو اینقدر برات خوب معرفیش میکنه جورى که هیچ فکر بدى تو ذهنت نیاد و جزو یکى از ادماى خوب زندگیت براى یه تیکه از زندگیت معرفیش کنى براى خودت ، هوم ؟ چرا اینقدر زود همه چیزو برام عوض میکنه ؟ 

مطمئنم دقیقا هیچى از نوشته هام متوجه نمیشید ، خب کاملا بهتون حق میدم چون اینقدرى ذهنم اشفتس که هیچ چیزى رو نمیتونه مرتب کنه هیچ چیزى رو نمیتونه باور کنه و همش و همش داره میگه به این لحظه ها اعتماد نکن چون لحظه به لحظه تغییر میکنند 


۱ ۲

کاکتوسم :))

    



   

۴ ۵

غیرت

باختیم اما باختى که برد بود 

باختیم اما نشون دادیم ایران یعنى چى 

باختیم اما نشون دادیم وقتى حرف از غیرت یک ایرانى میاد وسط یعنى چى 

باختیم اما کارى کردیم که همه ى همه اینو باخت ندونن 

باختیم اما نشون دادیم میتونیم چقدر خطرناک باشیم 

باختیم اما نشون دادیم چقدر قوییم 

اگه این باختنه من به این باخت افتخار میکنم اصن دلم میخواد همیشه اینجورى ببازیم



غیرت ، غیرت میباره از این عکس 

۰ ۳

خسته

خسته شدم از ارزو هاى دست نیافتنى 

واقعا خسته شدم به ارزو هایى تبدیل به رویا شدن 

خسته شدم 

واقعا خسته شدم 

۱ ۰

امریکا :/

دارم کم کم به این نتیجه میرسم که براى ملاقات کل ایل فقط کافیه پامو از دم خونه یه میلى متر جابه جا کنم 

حتى میتونم این احتمال رو بدم حتى مرده هاى فامیلم روحشون رو یهو ملاقات میکنم 

بهرام افشارى خیلى خیلى خفن یه چیزى بیشتر از خیلى ، میبینید وقتى بین دوستا هستیم به ترک نداشته ى دیوار هم خیلى بى ربط طور میخندیم دقیقا بهرام افشارى اینجورى بود در عین بى مزگى خیلى خیلى بامزه بود یعنى دقیقا تمام دقیقه هایى که تو خندوانه بود خنده از رو لبم کنار نرفت :)))))

سوتى سالو دادم اقا ناب ترین سوتى ممکن داشتیم درس میخوندیم دقیقا تو شرایط قبل امتحان بودیمو و هیچى بلد نبودیم دوستم رو میخواستم صدا بزنم به جاى ارمیتا گفتم امریکا هى میگفتم امریکا امریکا :///

واى کى باورش میشه جام جهانى فردا شروع بشه ^_^

و در اخر جا داره در گذشت مرحوم قباد دیوانسالار رو به همه ى مردم ایران تسلیت بگم  

۱ ۰

جام جهانی چشمانت

این که تو باشی و چشمانت ، مگر همین ها کافی نیست ؟ 

این که تو باشی و چشمانت و ستاره های درون ان 

گاهی به ان ستاره ها حسودی ام میشود ، عشق را خوب در چشمانت به بازی میگیرند 

انقدر خوب که حتی دلت نمیخواهد پلک بزنی که نکند حتی لحظه ای از تماشای ان ها غافل شوی

همه ی ان بازی های جام جهانی بروند به جهنم ، وقتی تو هستی و چشمانت 

توپی از جنس عشق ، بازیکنانی از جنس نور ، دروازه ای از جنس قلبت  

مگر همین ها کافی نیست ؟ برای جام جهانی به مقصد چشمانت 

اری همین ها کافیست 

این که 

تو باشی و 

چشمانت 

و من ... غرقم در تو ، در جام جهانی چشمان تو 


این یک چالش است 

دعوت میکنم از هر کسی که دوست داره شرکت کنه :) 

۱ ۳

جاست گرید بیل

دارم به این فکر میکنم اگه رئال  و استقلال و فوتبال نبودن دنیا چه طعم مزخرفی میتونست داشته باشه 

دیشب بازی به طور خیلی خیلی فجیعی عالی بود اصن نمیتونم با کلامات توصیف کنم حالمو 

من مطمطئنن جون میدم تا این سال تحصیلی تموم شه و فقط و فقط منتظرم تموم شه فقط تموم شه تموم شو لعنتی  

خیلی چیز خفنیه که مدرسه امتحانات و دقیقا روز قبل از مسابقات جام جهانی تموم میکنه من بلاخره میتونم یه شبم فوتبال و بدون غر زدن کل خانواده ببینم 

۳ ۰

بارون دوست داشتنى

راه میرى و با تمام وجود بوى بارون توى ریه هات میکشى و چشمات قفل میشه روى منظره اى که خدا به بهترین نحو ممکن نقاشیش کرده و شیشه هاى عینکت پر میشه از قطره هاى بارونى که مثل مروارید روش خودنمایى میکنن و این تویى که با تمام وجود لذت میبرى 

مدرسه واژه ایست پنج حرفى سختى داره اما خب قشنگیم داره دوست ندارم از این مدرسه برم دیگه چون میدونم با رفتنم پل هاى دیگه اى هم پشت سرم خراب میشن که خب مهم ترینشون لبخند مادر پدرمه هر چى فکر کردم دیدم نمیتونم تا اخر عمر این غصه ها رو بخورم پس خودمو عوض کردم اره من عوض شدم دارم تبدیل میشم به ادمى که سعى میکنه از همه چیز و همه چیز لذت ببره داره سعى میکنه علایق و سلیقه هاشو عوض کنه شایدم اونقدرا کشتن ارزو ها بد نباشه 

سکانس یک : چهار نفرى راه میریم توى کوچه ى مدرسه و غش غش میخندیم و زندگى میکنیم 

سکانس دو : یه دوست خفن تکیه دادن یه ستون زرده و خیس خیره شدن به میدون سبز سبز و در این میون گربه اى که بارداره :)/ 

سکانس سه : تلاش کردن برا اینده اى که مسئولیم بسازیمش 

۱ ۱

سیزده نحس و مزخرف

میتونم بگم سیزده من همیشه مزخرف تر از سال قبل برگزار میشه 

یعنى میتونم بگم به شخصه خودم رکورد بیشترین جذب نحسى سیزده رو دارم 

یعنى من همه جا تنها تر از همیشم 

به مرگ خودم من اگه صاحب اون بدمینتونم راضى نیستم که برادر لعنتیم ازش استفاده کنه اما خب میدونید زشته و کاملا بى عقلى برم یه مشت بزنم تو دهنش و بدمینتون رو ازش بگیرم 

نمیفهمم چرا باید با کسایى بریم سیزده که دلشون یه جاى دیگس و دوست ندارن با ما باشن و تمام کاراشون خود نمایى 

چرا باید به زور با کسى که چهار پنج سال ازم کوچیک تره بازى کنم به اجبار :////


- حرف هایت را میبلعى 

خفه میشوى 

میمیرى 

و دیگر نیستى 

۶ ۴

سیزده روز دوست داشتنى

عیدتون مبارک :/ 

  • سال تحویل واقعا فوقالعاده بود ، چى میتونه جذاب تر از این باشه که سال تحویل تو حرم اما رضا باشى :)) نه وجدانا چى میتونه از این جذاب تر باشه ؟؟ فوقالعاده شلوغ بود بى اندازه یعنى به حدى که مجبور شدیم براى نماز بریم عقب و اونقدرى عقب جا نبود که تو حوض نشستیم ^_^ تا دم تحویل سال چشمم به گنبد طلایى نیوفتاده بود داشتم صحبت میکردم که سرم رو برگردوندم گنبد رو دیدم یکى از بى نظیر ترین حس هایى بود که تجربش کردم و فقط اشک بود که از چشمام میومد و نگاهم قفل شده بود به گنبد ^_____^ وایییییییى 
  • اصن فکرشو نمیکردم برم طوس و اصلا باورم نمیشد برم سر قبر فردوسى و کلى عکس خفن بگیرم  :))))
  • عکس هاى اینجانب ⬅️  1  2  3  4  6  5  7  8  ➡️               
  • اقا قبول نبود قبول نبود اینقدر زود تموم بشه قرار قرار نبود یه غروب سیزده فروردین بمونه و یه دنیا تکلیف و حسرت :/ ویدیو چک لطفا                                                    نمیخواستم بنویسم و الان نمیدونم از کجا بنویسم فقط میدونم براى بعد از مدتى نوشتن بد نبود ؛)
۲ ۳
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان