شات 24

یه تیکه از میزم حجم انبوهی از اشغال های پاک کن مشاهده میشه یه خورده دیگه حرکت کنیم به سمت جلو با چهار جلد کتاب های یکی از یکی مزخرف تر که هر ان امکان سقوتشون وجود داره مواجه میشیم با گردش گردن با انبوهی از چک نویس های تمممممیز رو به رو میشیم و در نهایت به فیلم جذاااب divergent میرسیم که برای بار n ام داره پخش میشه و من هم برای بار n ام دارم فرقه ی شجاعت لعنتی رو انتخاب میکنم و از خانواده جدا میشم اگه بخوام بقیه ی اتاقمو شرح بدم باید درباره ی نود تا لیوانی و بشقابی که رو میزمه و یه عالمه کاغذ های مچاله شده و کتاب ها و لباس های پرت شده روی تخت و زمین صحبت کنم  :/  

چقدر من خوشحالم چه زندگیه جذابیه

کرونا داره مرز های دیووونگی رو تو وجودم جا به جا میکنه 

داشتم با داداشم فیفا مسابقه میدادم و خب از اونجایی که از بچگی با فیفا بزرگ شدم و اصلا هم از زور بیکاری داداشم چند روز پیش این ps4 رو نخریده ؛ یازده پنج از داداشم باختم :/ البته خب شانس اوردم فوتبال ساحلی بود :/ وگرنه اون پنج تا رو هم نمیزدم و خب واقعا دلم برای بیل سوخت بچه رو ابهتشو پکوندم 

 میخوام سریال فرندز رو ببینم اما واقعا واقعا دلم نمیخواد همچین سریال خفنی رو توی مزخرف ترین زمان ممکن ببینم اه 

نفرت انگیز ترین جمله ی سال نود و نه تا الان پیام معلم هندسه و گسسته بود که نوشته بود انشاا... ١/١٦ ساعت ١٢:٤٥ تا ١٤:١٥ اولین جلسه را با کلاس ب خواهیم داشت

و خب جا داره بگم این حجم از استقبال از چنلم نابود کنندس :/ اما خب همون چهار نفری هم که هستند خفن ترینن

به امید روزی که تصویری غیر از در و دیوار خونمون رو در واقعیت ببینم البته به جز تصاویر زیبا و دلنشین در و دیوار مدرسه :)

 

 

Photo by meeeeeeee

۱۰ ۴

شات غمگین زندگى 1

این روزا بیشتر از هر موقعى نیاز دارم یه نفر که باورم کنه یه نفر که خود خودش باشه به یه نفر که واقعا بدونم دوستم داره 

به هیچ احدى اعتماد ندارم احساس میکنم همه دارن بهم دروغ میگن همه دارن وانمود میکنن از اینکه کنارمن خوشحالن یا بهتره بگن راضین 

یه عالمه حس ناب و خوشالى تو وجودم داره وول میخوره اما چه فایده که ثانیه به ثانیه ادما دارن این حس رو ازم میگیرن 

ثانیه به ثانیه ابى اسمونى درونم با ته مایى از نارنجى و سبز داره خودشو میده به سیاهى مطلق 

نگاه کردن به ادم ها نگاه کردن به روند زندگیشون رو دوست دارم اما همون ندرت زمانى که بیرون خونم که شامل میشه از مسیر کتاب خونه تا خونه خیلى خیلى کم ادم هایى رو میبینم که خوشالن یا دارن از ته دل میخندن و کسایى هم که از ته دل میخندن اونقدرى بچه هستند که دلشون جایى رو براى سیاهى نداشته باشه

نمیدونم کار درستیه ذوق کردن براى تولدى که یک ماه و خورده اى دیگست و همه سال گند خورده بهش یا نه  

این عکس پایین هم وقتى منتظر مامانم بودم توى پارک کنار کتاب خونه دوربین گوشیم همینجورى شروع کرده بود براى خودش عکس گرفتن و اینم جزو همون عکس هایى که گوشیم خودش گرفته :/

 

۶

حس خوب + [ بعد از مدت ها یه عکس :) ]


اقا پنجره ى اتاقت باز باشه 

بوى بارون تو اتاقت بپیچه 

هات چاکلت کنارت باشه و 

هندسه جلوت 

مگه داریم حسى لعنتى تر از این :)))

این بالاهم که مشاهده میکنید خیلى یهویى از پنجره ى اتاق گرفته شد و شاید میشه گفت از نتیجه ى فورانات یه حس خوب هستش

۰ ۵

یا حسین


+ این روزا خواهش میکنم تو عزادارى هاتون ما رو هم دعا کنید محتاجیم به دعا :)

+ پست قبلى به دلایلى حذف شد 

۳ ۸

شکست + بشوره ببره

عکاسى پرتره رو براى اولین بار به طور جدى تجربه کردم و با یکى از شکست هام تو عکاسى رو به رو شدم :/ حدود شیشصد تا عکس گرفتم و نتیجشم اخر شد دست درد و کتف درد و عکس هایى که اصلا دوستشون نداشتم :( 

عکاسى از اجسام بى جان رو واقعا ترجیح میدم به عکاسى از ادم ها ، خب اخه من همیشه عکاسى هام یه جورى که سعى میکنم طرف متوجه نشه که ازش عکاسى میکنم چون میخوام ادم هاى توى عکسم تو طبیعى ترین حالت ممکنشون باشن ؛ توى فیلم برادرم خسرو شهاب حسینى با هنگامه قاضیانى یه دیالوگ داشتند : 

- تو راه که میومدیم یواشکى از ناهید گرفتم ( فیلم ) 

— خب چرا اخه 

- چون وقتى حواست نیست خود خودتى 

به این دیالوگ بیش از حد ایمان دارم و خب راستش این اصلا به عکاسى پرتره نمیخوره اصلا باهاش جور در نمیاد برا همین میگم اجسام بى جان چون اونا چه بخوان چه نخوان تو طبیعى ترین حالت ممکنشونن . 

هى ابان همه ى این نوشته باید بره تو کلت :)



عاشق انرژى عکس بالام :)

در واقع همون بشوره ببره ى تمام اون عکس هاى پرتره داغونم :)) 

به قول خندوانه شاد باشید ( شاید بودن اصلا و ابدا مسئله اى سخت یا پیچیده اى نیست فقط کافى بخواین :)

۶ ۱۰

شب + عکس داغان


شب رو خیلى دوست دارم ، زیادى ارامش داره 
احساس میکنم فقط شب رو گذاشتن که تو سکوت ازش لذت ببرى انگارى سکوت شب بیان میکنه خیلى از ناگفته هارو 
عکس بالا رو دوست دارم بازى با نور و افکت هاى مزخرف 
دوستش دارم و اینجا گذاشتمش چون حس خوبى به من منتقل میکنه ببخشید براى داغان بودن عکس 
۵ ۶

Photography day


نه رشتم عکاسیه 
نه به طور حرفه اى دنبالش میکنم 
فقط یک انسانم که دوست داره عکاس باشه و نمیشه که باشه 
یه جا خوندم که نوشته بود روز عکاس رو به همه ى کسایى که عکاسى میکنن تا بتونن لحظات قشنگشون رو با دیگران سهیم بشن تبریک میگم ( حرف دل منو نوشته بود ) 
عکس بالا اصلا و ابدا کار خفنى نیست اما تنها چیزى بود که از دستم بر میومد براى این روز لاقل از نظر من بزرگ انجام بدم 
۴ ۶

بلاخره فامیل سبب خیر شدن



چند روز پیش چند تن از فامیلامون در جهت خوردن عصرونه عزم رفتن به پارک رو کردن و واقعا ازشون از این بابت خیلى ممنونم و خب از اونجایى که من اصلا حوصله ندارم کنارشون بشینم و به صحبت هاى عده ى کثیرى از انسان هاى شصت ساله گوش بدم دوربینم رو برداشتم رفتم شکار تصاویر ، رفتم زمین بازى واقعا بهترین تجربه ى عکاسى بود که داشتم بچه ها واقعا فوق العادن یه جورى به لنز دوربین نگاه میکردن و لبخند میزدن که بهترین حس رو به ادم منتقل میکرد 

وقتى از بچه ها عکس میگرفتم واکنش هاشون خیلى جالب بود بچه هاى کوچیک همشون میخندیدن و کلى ذوق میکردن و من از ذوقشون دویست برابر بیشتر ذوق میکردم بچه هاى بزرگ تر خب با توجه به سنشون که اکثر پسر هم بودن علاقه اى به عکس گرفتن نداشتن و واکنش هاشون هم واقعا جالب بود و دقیقا واکنشى بود که من وقتى بچه بودم به همچین چیزى نشون میدادم صد در صد 

توى پارک یه پدر بود با دخترش که یه چند تا دختر و جمع کرده بودن داشتن باهم فوتبال بازى میکردن واقعا قشنگ بود که میدیدم اینا مثل من حسرت اینو ندارن که مثل پسرا بتونن تو زمین بازى فوتبال بازى کنن اصن پدر دختر که عشق بود با چنان شور هیجانى بهش فوتبال و یاد میداد که نگو :)))

فکر میکردم وقتى دارم عکس میگیرم خیلى با واکنش هاى منفى رو به رو بشم و اصلا رو به رو نشدم و به طرز خیلى غیر باورى واکنش ها واقعا مثبت بود و تازه دو تا پیشنهاد عکاسى هم دریافت کردم :))


پ ن : تلگرامم رو باز کردم دیدم وا عجبا مامانم براى اولین بار بهم پى ام داد و بعد از باز کردن پیام متوجه شدم روز جهانى تنبل و بهم تبریک گفته . واقعا مرسى مامان :/ 

پ ن : تمام عکس هایى که گرفتم با عکسى که الان بالا گذاشتم فرق میکرد بقیه ى عکسام همه پر بود از خنده هاى از ته دل بچه ها اما انگار این عکسه داره منِ گذشته رو نشون میده انگار من کوچیک شدم و رفتن تو این عکسه به خاطر این حسش گذاشتمش  

۲ ۵

یعنى میشه ؟


یعنى میشه یه روزى از یه زمین فوتبال خیلى خیلى واقعى تر عکس بگیرم 

یعنى میشه یه روز از زمین فوتبال خیلى خیلى واقعى تر با بازیکناى واقعى ترش عکس بگیرم 

یعنى میشه یه روزى بشم خبرنگار یه بازى فوتبال واقعى 

یعنى میشه ؟ یعنى اون روز میاد ؟؟؟؟

۴ ۶

کاکتوسم :))

    



   

۴ ۵
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان