صداى عربده ى تلویزیون بلند ؛ کمى بعد صداى عربده ى من هم بلند میشه : کم کنید صداى اونو . پس چند دقیقه اى بى توجهى و اگاه شدن از این موضوع که پشه هم حساب نشدى بدبخت طى یک جهشى بتمن طور هنزفیریم رو از رو میز میقاپم و میچپانم در داخل گوشم و از این موضوع که یهو از رپ تند و شجریان تغییر موضع دادم و به اهنگ بى کلام رو اوردم توجهى نمیکنم و کتاب عکاسى مستندم رو میخونم ، خیلى هم عالى !این دقیقا اولین ایده الى که ساختمش ؛)
یه نشانک کتاب گرفتم پشتش متن زیر بود ، زیادى به دل مینشست متنش اصن ! دیگه کذاشتمش
یک زمستان ساده ى سرد .
همین !
این تنها چیزیست که از دى و بهمن و اسفند میخواهم . حالا اگر شومینه و اتشِ گرمِ یک عشق دائم و یک صندلى لهستانى و قهوه و کتاب هم باشد که چه بهتر !
توى ان سرماى ساده بنشینى کنار شومینه و قهوه بنوشى و به عشق دائمت فکر کنى و یادت برود کتاب را تا کجا خوانده اى ...
چیز زیادى نمیخواهم از تمام جهان !...
یک کتاب نیم خوانده و چوب الفى که عشق دائمت لاى صفحاتش گذاشته در یک زمستان ساده ى سرد ...
پ . ن : داداشام و ابجیامِ حاوى دوست دختر یا دوست پسر لطف کنید این موضوع رو بفهمید که سینما جاى لاو ترکوندن نیست بلکه جاییست براى دیدن فیلم ، خیلى سادس خواهشن بفهمین ؛ شاید از نظر شما خیلى لاکچرى طور به نظر بیاد اما از دید اطرافیانتون جدى جدى مزخرفه